عشقم آرمان عشقم آرمان، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

نفس ماما

بدون عنوان

خیلی خستم خیلی حال روحیم خرابه داغونم از درون همش دنبال پاسخ هایی برای هزاران سوالی که در ذهنم ایجاد شده میگردم آخه چی شد؟چرا من؟ منی که تو زندگی هیچی براش کم نگذاشتم انقدر تو زندگی به خاطرش کوتاه اومدم کوتاه اومدم که اخرش دیگه برریدم تقصیر از خودمه انقدر زیاد محبت کردم انقدر بالا بردمش انقدر بالا بردمش که دیگه دست خودمم بهش نرسید دیگه وبلاگ نویسی تعطیل تا اوضاع روحیم مساعد بشه  
28 شهريور 1393

پایان زندگی من و پدرت

یعنی یه روزی میاد من دوباره آدم سرحال و خوشحالی بشم؟ نمیدونم چرا انقدر تنبل شدم. بد خواب شدم. مریض شدم. بی حوصلم خیلیییی زیاد. یه بغض هست همیشه آماده ترکیدنه   عاشق یه آدم اشتباهی شدن خیلی درده حالا میفهمم که همیشه خودمو گول زدم حالا خداروشکر بعد 4سال و نیم میبینم  که هیچوقت منو نمیخواست شنیدم میگن از آدمی که به دلتنگیات میگه گیر دادن و به بی توجهیاش میگه اعتماد داشتن باید دوری کرد... این دقیقاً رابطه ما بود..همیشه جدا بودیم همیشه ی خدا تنها بودم خسته شدم ازین بی کسیا. دلم میخواد وقتی سرمو میزارم رو بالشت یکی از ته دل بهم شب بخیر بگه یکی باشه تو زندگیم دیگه آفتاب گرمم نمیکنه. دیگه موسیقی آرومم نمیکنه. هیچی دیگه فایده ای...
28 شهريور 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس ماما می باشد